3 در جهان بودن ِمن 4 |
"به نام یگانه باورم"
"و اوفوا بعهد الله اذا عهدتم، و لاتنقضوا الایمان بعد توکیدها و قد جعلتم الله علیکم کفیلا، ان الله یعلم ما تعملون."
"چون با خدا عهدی بستید بدان عهد وفا کنید، و هرگز سوگند و پیمان را که موکد و استوار ساختید مشکنید چرا که خدا را بر خود ناظر گرفته اید، و خدا به هرچه می کنید آگاه است."
نحل-91
خدایا! راه به سویت آمدن را سهل پنداشتم، و یافتن دوستدارانت را در این مسیر ساده انگاشتم، و قدم در طریقی گذاشتم که به روشنایی حقیقت می مانست و به بی مانندی وجود بی همانند تو.
تو خود شاهد بودی تمام آنچه را بر سرم آمد، که شهادت تنها تو، بر وسعت دردم بهترین گواه بود، و حضور همیشگی ات در کنارم، بهترین پناه - و تنها دلیل احساس نکردن تنهایی در این مسیر دهشتزا و فراز و نشیب های سختی افزا.
تو تنها نظاره گر ماجرا بودی، و به نهایت خواسته ام آشنا و دانا. کوچکی و ناتوانی ام را به آرزو و خیال بلندم بخشودی، و خردی و نالایقی ام را هرگز به چشم اغیار، آشکار ننمودی.
این چه سرّی است پروردگار کارگشای من! که نه توانم هست برای به سویت آمدن، و نه اختیارم هست برای کناره گرفتن و آرام ماندن - آنجا که بسیاری فاصله با تو، ناآرامی و اشتیاقم را شدت بخشیده است، و کمی یاران و ناهمواری راه، رشته امید و باور رسیدنم را بریده است. حال تو خود پاسخ ده این اشتیاق بی فرجام را، و عاقبتی نکو بخش این جاده بی سرانجام را.
خدایا! آنچه در پس سختی های راه، و همراه نبودن دوستان همراه، و طعنه عالمان گمراه، و سستی حق طلبان آگاه، و وسوسه شاهراهه های بیراه برایم مانده است، تنها خواستن تو است و دیگر هیچ.
خدایا! راه همان است که زین پیش می دانستم. مگر می توان روشنایی را از نور گرفت؟ و یا می شود از حقیقت خواست دست از هدایتگری بردارد؟! و آیا شدنی است انکار درستی راه راست؟ اما این کمیّ توان بنده نیازمند توست که در پس سختی های زمانه، و مکر دوستی های دشمنانه، و تباهی دین باوریهای دنیا طلبانه، آرزوهای دست یافتنی را به ناممکن های نپرداختی مبدّل نموده است.
و با تمام گفته ها و ناگفته های دل پردردم، تو خود می دانی مرا یارای نرفتن نیست، راه رفتنی را - و توان شکستن نیست، عهد ناگسستنی را...
به دریا مرو، گفتمت زینهار وگر می روی تن به طوفان سپار